عملکرد درمان راه حل محور
یکی از بنیانگزاران این رویکرد، «استیو دی شازر» است و اغلب به این سوال با بیان این جمله: «این رویکرد، یک نوع جادو است، من نمیدانم چگونه افراد آن را انجام میدهند.»، پاسخ میدهد. حضور این نوع جادوی کلمات، محدود به درمان راه حل محور (SFT)، نمیشود. همهی درمانها به نوعی شامل موارد جادویی میباشند. در میان آنها نکات غیر قابل فهمی هم وجود دارد که در روابط بین بیمار و درمانگر رخ میدهد و موجب بهبودی میشود. هرچند در اینجا موضوعی بسیار متفاوت در مورد درمان راه حل محور در مقایسه با سایر رویکردهای روان درمانی سنتی وجود دارد. در پاسخ به این سوال، میتوانم بگویم که این رویکرد دارای مشکلات و پیچیدگیهای قابل توجهی است. اینطور آموختهام که با در دست داشتن سه نوع مختلف از اطلاعات و دادهها به سوال مطرح شده، پاسخ دهم:
- توضیحی دربارهی تاریخچه و توسعهی درمان راه حل محور
- خلاصهای از اصول و فرضیههای همراه با این طرح و الگو
- مروری بر روشها و سوالاتی که در رابطه با درمان راه حل محور وجود دارد.
این بخش، توضیحاتی در خصوص نقطه نظرات درمان راه حل محور، ارائه خواهد کرد. تقریبا هیچ راه دیگری برای بیان این مطلب وجود ندارد که: «درمانگری که از درمان راه حل محور استفاده میکند در مقایسه با درمانگرانی که از سایر رویکردها استفاده میکنند به طور متفاوتی میاندیشد و این به معنای بهتر اندیشیدن نیست، بلکه صرفا به معنای متفاوت بودن است. درک این تفاوتها میتواند از مؤلفههای اصلی در رابطه با درمانگر راه حل محور باشد».
تاریخچهی درمان راه حل محور
رویکرد راه حل محور در اواخر دههی 1970 توسط استیو دی شازر و همسرش، اینسو کیم برگ هنگامی که در مرکز خانواده درمانی در «میلواکی، ویسکانسین»، به دنبال کار بر روی مجموعه نمونههایی در «پالو آلتو، کالیفرنیا»، در موسسه ی تحقیقات روانی «MRI» بودند، شکل گرفت. بعد از مطالعهی درمان کوتاه مدت در MRI، استیو دی شازر، علاقه مندی خود در رابطه با کارکرد درمان کوتاه مدت را دنبال کرد. به منظور تاسیس موسسهی تحقیقات روانی در ایالات میانی متحده، استیو دی شازر، گروهی متشکل از همسرش و سایر پیشگامان در این راستا (مانند؛ ایو لیپچیک، جیم درکز، الأم نونالی و ماریلین لاکورت)، تشکیل داد. بعدها افراد دیگری از جمله؛ جان والتر، جین پلر، الكس مولنار، کیت کوالسکی و میشل وینر – داویس به این گروه ملحق شدند.
این گروه بر اساس فعالیتهای افراد در موسسه ی تحقیقات روانی به ویژه فعالیتهای میلتون اریکسون و جان ویکلند، ایجاد شده است. آنها هر روز در مقابل یک آینهی یک طرفه در حالی که افراد تیم، آنها را مشاهده میکردند، مشغول درمان بودند. بسیاری از مکالمات و نظرات، تنها از طریق همین مشاهدات صورت گرفته است و در نهایت موجب توسعه و گسترش درمان راه حل محور و فرآیندهای اولیهی همراه این رویکرد، گردیده است. به نظر من، جذابیت این مشاهدات و گفتگوها، وجود تفاوت و تنوع، در گروه مشارکت کننده است. این تفاوت و تنوع، کاربرد گستردهای از درمان راه حل محور را نشان میدهد و از مدرسه گرفته تا کار، با معتادان و همچنین از خدمات حمایت از کودکان تا خشونت خانگی، مورد استفاده قرار میگیرد.
همچنین این تنوع و تفاوت ممکن است موجب تعبیراشتباه و اختلافات گستردهای در رابطه با درمان راه حل محور شود. تاکید فعلی بر رویکرد راه حل محور در زمینهی رواندرمانی نیازمند رویکردهایی است که به هدف تحقق و اثرگذاری ایجاد شده باشند. رویکردهایی وجود دارند که برای درمان یک نوع بیماری در محدودهی سنی خاصی یا نوعی از مشکلات خانوادگی اختصاص یافته است. درمان راه حل محور به گونهای متفاوت است که در حوزههای بسیاری میتواند موثر، مفید و کارآمد باشد.
از آنجایی که به تازگی، فعالیتهایی برای آژانس خدمات اجتماعی محلی، انجام داده بودم، اعلام شد که این آژانس میخواهد برنامه هایی را برای استفاده از رویکردها و راهبردهای برنامه محور، پیاده کند. آنها تمایل داشتند از برنامه راه حل محور و راهکارهای آن برای بیمارانی که دارای «اختلالات بیرونی» و «بیماریهای جسمی» هستند، استفاده کنند و همچنین راهکار و برنامهای دیگر برای “بیماریها و اختلالات درونی” و دیگر بیماریها استفاده کنند. این موضوع، نشان دهندهی نوع تصمیمگیری در خصوص درمان، در این آژانس میباشد. هر نوع از خدمات ارائه شده، باید با مشکلات و شرایط موجود در بیمار هماهنگ بوده و مطابقت داشته باشد.
در فعالیتهایم برای آژانس، درمان راه حل محور را به طور جامع و کلی به کار گرفتم و تجارب موفقیت آمیزی در این رابطه به دست آوردم (این آژانس، میزان موفقیت از برنامههای درمانی و بررسی آنها را ناموفق و از دست رفته ارزیابی میکند). بنابراین، تصمیم گرفتم احتمال استفاده از درمان راه حل محور، به عنوان بخشی از فعالیتهای برنامه محور آنها را افزایش دهم. هیچ گاه، این جمله را فراموش نمیکنم: “درمان راه حل محور، برای برنامههای درمانی ما مناسب نیست! زیرا هیچ تحقیقی، در حمایت از درمان راه حل محور به عنوان یک رویکرد برنامه محور، وجود ندارد.”
این جمله برایم شوک برانگیز بود! تحقيقات بسیار زیادی، روی این رویکرد انجام داده بودم و هیچ گاه نشنیده بودم که کسی چنین چیزی بگوید. چگونه کسی میتواند بگوید؛ هیچ تحقیقی در حمایت از این رویکرد وجود ندارد؟ به نظر من، تحقيق بر پایهی درمان راه حل محور بسیار مشخص و بدیهی به نظر میآید.
درمان راه حل محور، رویکردی است که در تحقیقات موسسهی تحقیقات روانی و سپس در تحقیقات مرکز خانواده درمانی، در میلواکی و اکنون در سراسر جهان، ریشه دارد و نفوذ کرده است. هر موضوع جدیدی در این نظریه، با پرسش از بیماران دربارهی سودمندی آن، بررسی شده است. این تیم، در مراحل چند ساعته برای تعیین و تشخیص اینکه، کدام سوالات نشانگر درک و فهم موثر بیمار از این رویکرد است، در نظر گرفت و بازخورد افراد شرکت کننده در این تشخیص، سبب یافتن راهحلهای مناسب شد. تحقیق اخیر، بر سودمندی این طرح و الگو و سوالات مطرح شده در این درمان، تمرکز دارد. این تیم، فقط به جنبههایی توجه داشتند که مفید و موثر بوده و موجب پیشبرد راه حلهای بیماران میشود. بعدها، روشها و سوالات موثر در کتابها، مقالات و مجلات منتشر شدند. همچنین در سالهای اخیر، تحقیقات علمی بسیاری تایید شده، که در آنها درمان راه حل محور با سایر رویکردهای برنامه محور یا مدرک محور، مقایسه میشود و مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعات، درمان راه حل محور به منظور دستیابی به پیامدهایی که نسبت به سایر رویکردها بهتر بوده است _خواه هماهنگ و مطابق باشد یا خیر_ ادامه داده میشود.
همچنین، مطالعات دیگری نیز وجود دارند که درمان راه حل محور را با سایر رویکردهای درمانی، مقایسه میکنند. در یکی از این مطالعات گسترده، یکی از موارد سودمند این رویکرد درمانی، به این صورت بیان میشود که به مشکل بیمار، تمرکز نمیشود. این موضوع موجب شد من به این سوال فکر کنم که با وجود اینکه تحقیقات و پژوهشها، نشانگر سودمندی و موثر بودن عملکرد راه حل محور هستند، چرا سازمانهای بهداشت روانی و منابع تامین بودجه، تصمیمات لازم در مورد انجام این نوع رویکردهای درمانی، برای رفع مشکلات بیماران را هماهنگ نمیکنند.
همانطور که به علت پذیرفته نشدن این تحقیقات، توسط متخصصین اشاره کردم، به نتایج دیگری نیز دست یافتم. اولین نتیجه، مربوط به تفکر دربارهی درمانها و تمرینهای راه حل محور است. در هنگام آماده سازی برای نوشتن این کتاب، شانس مکاتبه با درمانگران متعددی از سراسر جهان که از این رویکرد استفاده میکردند را داشتم. موضوعی که بسیاری از آنها به آن اذعان داشتند، این بود که زمان کشف درمان راهحلمحور، متوجه شدند این درمان، همان درمانی است که آنها از قبل، آن را در هنگام کار با بیماران خود مورد استفاده قرار داده بودند. آنها متوجه شدند، درمان راه حل محور چیزی بیشتر از یک روش عملکردی است و نوعی طرز فکر است؛(طرز تفکری دربارهی مردم، طرز تفکری دربارهی مراحل درمانی و طرز تفکری دربارهی عملکرد.) اگر هر فردی، تنها درک کوچکی از روند و پرسشهای مورد استفاده در این رویکرد داشته باشد، این انگیزه را برایش به دنبال خواهد داشت که به دنبال تحقیقی در حمایت از سودمندی آن سئوالات و روشها، در مواجهه با مشکلات خاص باشد. این مطلب با بررسی تحقیقات، جهت تعیین سودمندی و اثربخشی کلی رویکرد، کاملا متفاوت است، زیرا، فقط بخشی از آن را مدنظر گرفته است. اگر همهی افراد جامعه تحت تاثیر تمام روشها و تکنیکهای این روش قرار بگیرند، میتوانند اثر بخشی کلی درمان راه حل محور (فرضیات، اصول و پرسشها) را ارزیابی کنند.
دلیل دیگر، میتواند زبان و بیان درمانگران راه حل محور باشد. برای شرح این موضوع و برای نشان دادن تفاوت بین دو دیدگاه سنتی و راه حل محور، دو داستان که به یک سوال واحد، جوابهای سنتی و راه حل محور دادهاند را بازگو خواهم کرد.
اولی داستان درمانگری است که در فعالیتهای خود، از درمان شناختی رفتاری استفاده میکرد. مادر کودکی کم سن، از این درمانگر، دربارهی چگونگی درمان کودکانی که دچار ضربهی روحی شدهاند، سوال کرد. درمانگر، با بیان اینکه او به تازگی درمان شناختی رفتاری با تمرکز به ضربههای روحی(تروما) را آموخته است، به این سوال پاسخ داد. او توضیح داد که این رویکرد، برای درمان ضربه و مشکلات روحی در کودکان مفید و موثر بوده و او معتقد بوده که اگر آنها درمانهای دیگری را امتحان کردهاند، این رویکرد به عنوان درمان بعدی است که باید امتحان کنند. مادر موافقت کرد که این درمانگر دخترش را ملاقات کند.
منظور من، این نیست که بگویم پاسخ او، هیچ اشکالی نداشت. بلکه این پاسخ، صرفا با پاسخی که یک درمانگر راه حل محور ارائه میدهد، بسیار متفاوت است. در یک فیلم آموزشی، استیو دی شازر توضیح میدهد، اغلب در مقابل این پرسش که “آیا درمان راه حل محور، در درمان همهی بیماریها مفید و موثر است؟” همیشه پاسخ میدهد که احتمال آن “50 – 50” است. این پاسخ، شاید گیج کننده باشد و شاخه ها و موضوعات فردی بسیاری را در بر میگیرد. درمانگری که با استفاده از رویکرد راه حل محور فعالیت میکند، باور دارد که فرد مراجع دربردارندهی جواب خویش است و از این رو، باید این موضوع را به وی محول کرد. در حالی که درمانگری که معتقد است خودش متخصص است، باور دارد چیزی میداند که بیمار آن را نمیداند و نیازی به دانستن آن نیز ندارد! این مطلب، مخالف با فرضیات درمان راه حل محور است.
به علاوه، درمانگر راه حل محور به علائم بیماری، به عنوان مولفهی اصلی درمانی نگاه نمیکند. این موضوع، پاسخدهی به روشی که درمانگر شناختی-رفتاری عمل میکند را برای درمانگر راه حل محور، غیرممکن می سازد. پاسخهایی مانند، پاسخی که استیو دی شازر ارائه کرد، ممکن است موجب شوند مردم بر این باور پیش روند که شاید درمان راه حل محور به میزان کافی، مفید و موثر نباشد زیرا درمانگر، با جملهی «بله، من بیماری X را درمان میکنم» به آن پاسخ نمیدهد. این جمله، بدین معنا نیست که بیماریها درمان نمیشوند، بلکه این نوع درمانگران در مقایسه با پاتولوژی، به گذشتهی بیماریها و قابلیتهای بیمار میپردازند. شاید این نوع توضيح، سبب به وجود آمدن این تصور در افراد شود که درمان راه حل محور، همانند سایر رویکردها در برخی از مجموعههای درمانی موثر نباشد، در حالی که مخالف این مطلب درست است.
تاریخچهی درمان راه حل محور، سرشار از داستانهای پیشگامانی است که به طور متفاوتی میاندیشند، حرف میزنند و عمل میکنند. در اینجا، فقط افرادی که از روشها و تکنیکهای متفاوتی استفاده میکنند، وجود ندارند بلکه، افرادی در این تاریخچه حضور دارند که به طور متفاوتی میاندیشیدند و همین امر موجب روشها و تکنیکهای کاملا متفاوت و بدیعی شده است. این شیوه، شیوهی جدیدی از تفکر غیرمنطقی است. منطق موجب میشود، باور داشته باشیم که اگر فردی مشکلاتی داشته باشد، باید حل شوند و در ابتدا، باید تا جایی که ممکن است در مورد این مشکلات بیاموزیم، تا بتوانیم آنها را درمان کنیم. همچنین، منطق موجب میشود تا باور داشته باشیم که اگر مشکل ما شدید بود، در این صورت راه حل و درمان قوی و محکمی نیز، نیاز خواهیم داشت. گروه اصلی و اولیه در درمان راه حل محور، چنین منطقی را دنبال نکردهاند. در حقیقت، آنها خلاف جهت این زنجیره عمل کرده و آنچه را که امروزه جهان به عنوان درمان راه حل محور میشناسد را ایجاد کردند.
سلام
عالی بود
دستمریزاد